ترون شین و... ــ تایپ و ارسال: همایون اوریا
۲۹ مارچ ۲۰۲۴



دو اثر از تجربیات ویتنام
(۵)

ستراتژی و تاکتیک حزب
بررسی موضوعات گذشته تا حدی توانست به ما نشان دهد چگونه حزب ما ستراتژی و تاکتیک مارکسیسم ــ لنینیسم را برای هدایت انقلاب ویتنام تا نیل به پیروزی به کاربسته است.  با این حال، لازم است که این مساله به نحوی هر چه سیستماتیک تر توضیح داده شود، زیرا مساله ای است شایان کمال اهمیت و مربوط به علم رهبری مبارزۀ انقلابی طبقه کارگر.
ستراتژی انقلابی اساساً عبارت است از تعیین دشمن عمده ای که در هر مرحلۀ انقلاب باید سرنگون کرد. دشمنی که برای سرنگون کردنش کلیۀ نیرو ها را به روی آن باید متمرکز کرد (جهت ضربۀ اصلی ). تشخیص متحدین طبقۀ کارگر در هر مرحله، تنظیم نقشه هائی برای مهیا ساختن نیرو های انقلابی برای جلب دوستان،  استفادۀ هوشیارانه از نیرو های ذخیرۀ مستقیم و غیر مستقیم برای انفراد دشمن به بالا ترین درجۀ آن و برای آوردن ضربۀ اصلی به دشمن اصلی بلاواسطه، مبارزه برای تحقق بخشیدن به این نقشه ها در سراسر طول یک مرحلۀ معین انقلاب.
تاکتیک انقلابی  عبارت است از تعیین دقیق مشی هدایت کنندۀ طبقۀ کارگر در هر دورۀ اوج یا فروکش انقلاب، انتخاب اشکال مبارزاتی و سازمانی و نیز شعار های ترویجی و تبلیغی مناسب برای هر دوره، هر موقعیت،  جایگزین کردن اشکال نو مبارزاتی و سازمانی به جای اشکال کهنه، و شعار های نو به جای شعار های کهنه، و یا تلفیق اشکال مختلف مبارزاتی و سازمانی برای کسب پیروزی در هر حرکت و در هر مبارزه.
در بارۀ ستراتژی انقلابی،  حزب ما در هر مرحلۀ انقلاب به تحلیل مشخص از شرایط مشخص کشور اقدام نمود تا آن که هدف مورد نظر انقلاب یعنی دشمنی که باید سرنگون شود، نیروی رهبری کنندۀ انقلاب، نیرو های محرکۀ انقلاب، متحدین نزدیک و دور، متحدینی که می توان روی آنها حساب کرد، متحدین موقتی که کمتر به آنان اطمینان هست و متحدین مشروط طبقۀ کارگر وغیره، دقیقاً تعیین گردند . تنها با یک چنین تفکیکی می توان تمام نیرو ها را زیر رهبری طبقۀ کارگر گرد آورد و دشمن را در دژ خویش مورد حمله قرار داده و سرنگون نمود و انقلاب را به پیروزی رسانید.
ستراتژی انقلابی عبارت است از علم شناخت دشمن، نیرو های محرکۀ انقلاب،  متحدین طبقۀ کارگر در هر یک از مراحل ستراتژیکی یا در دوره ای از یک مرحلۀ معین که دارای خصلت ستراتژیکی می باشد. این ستراتژی بر آنست که کلیۀ نیرو های انقلابی را گرد هم آورد، متحدین را به سوی خود جلب نماید و دشمن را منفرد و سرنگون سازد.
در بارۀ تعیین دشمن، تجربۀ انقلاب ویتنام ثابت کرده است که برای رهبری انقلاب تا پیروزی، حزب ما باید در درجۀ اول بداند دشمنی را که باید در هر یک از مراحل ستراتژیکی (یا گاهی در یک دوره از یک مرحله ) سرنگون کرد، کدام است.
حزب ما باید دائماً دشمن مشخص بلاواسطه را در نظر داشته باشد، نه دشمن به طور کلی را. دشمن اصلی را از دشمنان درجه دوم تمیز دهد، دشمن اصلی و بلاواسطه را منفرد سازد تا سرنگونش کند، از تضاد های درونی دشمنان برای ایجاد بیشترین جدائی میان آنها بهره جدید، آتش مبارزۀ انقلابی را بر روی دشمن اصلی بلاواسطه متمرکز کند.
در انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی دشمن ستراتژیکی که باید سرنگون شود، عبارت است از امپریالیسم متجاوز و طبقۀ مالکان ارضی فئودال که به مثابۀ عاملین و نوکران او عمل می کنند. اما به طور مشخص تر، در تمام این مرحلۀ انقلابی و یا در هر یک از دوره های این مرحله، کدام امپریالیسم و یا کدام بخش از مالکان ارضی فئودال مورد نظر است؟
در کشورما، در رابطه با تعیین دشمن امپریالیست، از هنگام تأسیس حزب تا سال ۱۹۴۰ این امپریالیسم عبارت بود از امپریالیسم فرانسه،  در طی دورۀ جبهۀ دموکراتیک (۳۹‐ ۱۹۳۶) حزب ما به درستی دشمن را یعنی فاشیست های  فرانسوی و مرتجعین استعمارگر فرانسوی در هندوچین را مشخص کرده بود. از اوت ۱۹۴۰ تا مارس ۱۹۴۵ پس از ورود ارتش میلیتاریست های (۱) فاشیست ژاپنی به هندوچین ‐ که فاشیست های فرانسوی قدرت را با آنها تقسیم کرده بودند ‐ دشمن بلاواسطۀ خلق ما فاشیست های ژاپنی، فرانسوی بودند. پس از کودتائی که فاشیست های ژاپنی در ماه مارس ۱۹۴۵ برای حذف استعمارگران فرانسوی و تأمين انحصار خود در هندوچین علیه استعمارگران فرانسوی انجام دادند، دشمن امپریالیست، فاشیست های ژاپنی بودند. در طی مقاومت طولانی علیه استعمارگران متجاوز فرانسوی ( ۵۴‐ ۱۹۴۵ ) خصم امپریالیست بار دیگر استعمارگران فرانسوی و نیز امپریالیست های امریکائی بودند که از آنها پشتیبانی به عمل آورده و به تصرف مجدد کشور ما تشویق شان می کردند. پس از پیروزی بزرگ دین بین فو، خصم امپریالیست که باید سرنگون شود، امپریالیسم امریکا است که جایگزین استعمارگران فرانسوی شده است و به تجاوز علیه جنوب و جنگ ویرانگر علیه شمال مبادرت می ورزد.
در مورد دشمن دیگر یعنی طبقۀ مالکان ارضی فئودال ویتنامی قبل از همه باید توجه کرد که این دشمن نیز یکی از هدف های انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی کشور ما است. لیکن در هر دوره، تشخیص آن مالکان ارضی فئودال که در نخستین وهله باید سرنگون شوند، لازم است. به عنوان مثال، در طی دوره ای که از تأسیس حزب شروع به پلنوم ششم کمیتۀ مرکزی (دسمبر ۱۹۳۹) ختم می شود، این دشمنان عبارت بودند از شاه، صاحب منصبان و متنفذین جبار یعنی فئودال های که بر سر قدرت بودند و در خدمت امپریالیست های فرانسوی قرار داشتند. پس از پلنوم مزبور، ما تصریح کردیم که فئودال هائی که در درجۀ اول باید سرنگون شوند، عبارت اند از خائنین و عمال فاشیست های ژاپنی و فرانسوی. بدین ترتیب، ما در بین طبقۀ مالکان ارضی فئودال تفکیک قائل شدیم. مرتجع ترین فئودال ها را منفرد کردیم تا آنان را همراه با اربابان شان،  یعنی فاشیست های ژاپنی ــ فرانسوی یکجا سرنگون کنیم، بدون آن که تمام طبقۀ مالکان ارضی فئودال را در کل سرنگون نمائیم. با توسعۀ انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی و به واسطۀ مقتضیات مقاومت علیه استعمارگران فرانسوی، لزوم تحقق بخشیدن به رفرم ارضی و تحکیم اتحاد کارگران و دهقانان و افزایش قوای حیاتی خلق به منظور تحرک بخشیدن به مبارزه تا کسب پیروزی، اجتناب ناپذیر آمد. تنها در این هنگام بود که ما وظیفۀ سرنگون کردن طبقۀ مالکان ارضی فئودال در کل آن و الغای رژیم مالکیت ارضی فئودالی را بر دوش گرفتیم.
در مورد تفکیک قائل شدن در صفوف دشمن، در طی دورۀ جبهۀ دموکراتیک (۳۹‐ ۱۹۳۶)، حزب ما هدف خود را سرنگونی امپریالیسم فرانسه و یا استعمار فرانسه در کل آن، قرار نداده بود، بلکه تنها سرنگونی فاشیست های فرانسوی و مرتجعین استعمارگر فرانسوی ‐ یعنی خطرناکترین دشمنان مشخص آن زمان خلق ویتنام را ‐ هدف قرار داده بود.
در مقابل طبقۀ مالکان ارضی فئودال،  پس از انقلاب اوت، ما  سیاست ارضی خود را، همان طور که در بالا گفته شد، در سه مرحله اجراء کردیم و در مورد اصلاحات ارضی،  به فراخور گرایش سیاسی هر مالک، اقدام به ضبط، مصادره و باز خرید نمودیم، و از اعطای داوطلبانه و رایگان زمین نیز استقبال کردیم. این شیوۀ عمل به خاطر ایجاد حد اعلای جدائی در طبقۀ مالکان ارضی، فلج کردن مقاومت این طبقه و جلب آن عده از مالکان ارضی و خانواده های شان که در جنگ مقاومت شرکت کرده بودند، در پیش گرفته شده بود.
در حال حاضر، در جنوب کشور ما، وظیفۀ انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی در حال انجام یافتن است. سیاست جبهۀ ملی آزادیبخش در جنوب ویتنام مبتنی است بر متوجه ساختن لبۀ تیز مبارزه علیه امپریالیست های متجاوز امریکائی و دستگاه پوشالی ای که در خدمت آنها است ( در حال حاضر دارودسته تیوه کی) دستگاهی که نمایندۀ مرتجع ترین مالکان ارضی و بورژوا های کمپرادور وابسته به امریکا در جنوب ویتنام است.
در انقلاب سوسیالیستی در شمال، آماج انقلاب، علاوه بر امپریالیست های متجاوز امریکا و عمال جنوبی شان، نیرو هائی هستند که با تحول سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در شمال مخالفت می ورزند. مانند عناصر استثمارگری که از تجدید تربیت خویش سرباز می زنند.  جاسوسان،  کماندوها،   اشرار، مرتجعینی که در لباس کشیشی پنهان شده اند، گروه های ارتجاعی و غیره.  بورژوازی ملی اصولاً باید تجدید تربیت یابد، ولی از آنجائی این طبقه در مرحلۀ انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی، در جبهۀ ملی متحد ضد امپریالیستی شرکت دارد و در مسلۀ گذار به انقلاب سوسیالیستی رهبری حزب را همچنان گردن می نهد، حزب و دولت ما این طبقه را کماکان به مثابۀ عضو لاینفک کشور ویتنام منظور می دارند و در مورد آن سیاست تجدید تربیت مسالمت آمیز را پیشه می کنند.
نکتۀ مهم دیگری که باید تذکر داده شود، اینست که حزب ما توانسته است حتی از تضاد های موجود در صفوف دشمنان انقلاب نیز بهره جوید: تضاد هائی که در بطن امپریالیست ها وجود داشت، تضاد های امپریالیست ها با طبقۀ مالکان ارضی فئودال، و تضاد های موجود درونی مالکان ارضی. مسالۀ بهره برداری کردن از تضاد های موجود در صفوف دشمن و تشدید آنها و در عین حال مستحکم ساختن صفوف انقلاب، مسالۀ بزرگی است که مربوط می شود به مقولۀ رهبری ستراتژیکی.
حزب ما چگونه از تضاد های داخلی دشمنان بهره برداری کرده است؟ چند مثال زیر این امر را روشن می کند: در طی جنگ جهانی دوم، ما از تضاد موجود بین فاشیست های فرانسوی و فاشیست های ژاپنی،  بین هواداران پتن و سرمایه داران و استعمارگران ضد پتن و ضد ژاپنی استفاده کردیم. ما همچنین از تضاد های بین مالکان ارضی و فاشیست های ژاپنی و فرانسوی ( در مورد مسالۀ کشف کنف  و خرید اجباری نوعی برنج )، تضاد بین خرده مالکان، که مورد تضییق قرار گرفته بودند و مالکان ارضی ای که بر سر قدرت بودند، نیز استفاده کردیم. ما به همین ترتیب از تضاد های موجود در صفوف دشمنان فعلی نیز بهره برداری می کنیم.
مسالۀ دیگر که در رهبری ستراتژیکی اهمیت دارد عبارت است از چگونگی تمرکز نیرو های انقلاب برای حمله به آسیب پذیر ترین  نقطۀ دشمن جهت کسب پیروزی، هنگامی که دشمن بیش از هر وقت دیگر در حالت عدم آمادگی به سر می برد.  لیکن گاهی در برخی شرایط معین، ما برای به دست آوردن فرصت، مایوس کردن دشمن،  گردآوری نیرو های جدید و تدارک و تعرض های جدید، حالت تدافعی اتخاذ می کنیم.
در مورد نیرو های محرکۀ و متحدین انقلاب،  در انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی نیروی رهبری کنندۀ انقلاب طبقۀ کارگر است. نیرو های انقلابی چهار طبقۀ خلقی را در بر می ‌گیرد ( طبقۀ کارگر، دهقانان، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی). نیرو های محرکۀ انقلاب عبارتند از طبقات کارگر، دهقانان و خرده بورژوازی.  طبقات کارگر و  دهقان نیرو های عمدۀ انقلاب را تشکیل می دهند. دهقانان " متحد طبیعی " و وفادار ترین و نزدیک ترین متحد طبقه کارگرند. خرده بورژوازی بنابر طبیعت خود مردد است، لیکن از آن جا که در کشور ما این طبقه نیز قربانی ستم و استثمار وحشیانۀ امپریالیست ها و فئودال ها است، او نیز متحدی است که طبقه کارگر می تواند روی آن حساب کند. بورژوازی ملی ویتنام از لحاظ اقتصادی تحت فشار و از لحاظ سیاسی مورد ستم امپریالیست ها و فئودال ها است. لیکن این طبقه با طبقۀ مالکان ارضی فئودال و تا حدی با امپریالیسم روابط اقتصادی نیز دارد. دیگر آن که این طبقه کارگر را مورد استثمار قرار می دهد و از گسترش جنبش کارگری واهمه دارد. به این دلیل است که دارای رفتاری است دوگانه و مردد. معذالک این طبقه متحد انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی است. بعکس بورژوازی کمپرادور که همواره یکی از هدف های انقلاب در کشور ما است.
ما متحدین انقلاب را در داخل کشور برشمردیم. حال ببینیم در خارج از کشور متحدین انقلاب ویتنام چه کسانی هستند؟ این متحدین عبارتند از طبقۀ کارگر و خلق های کشور های سوسیالیستی،  طبقۀ کارگر و زحمتکشان و خلق های ستمدیدۀ جهان. یکی از تجربیات مهم انقلاب ما لزوم اتحاد فشردۀ خلق ما با طبقۀ کارگر و زحمتکشان کشور امپریالیستی ای که کشور ما را مورد تجاوز قرار داده است. ( فرانسه، ژاپن، ایالات متحدۀ امریکا ) در مبارزه علیه دشمن مشترک یعنی امپریالیسم می باشد. تحقق این اتحاد، موجب گسترش نیرو ها به منظور سرنگونی امپریالیست های ستمگر و متجاوز و کسب  مجدد استقلال می گردد. به این جهت است که خلق ویتنام همواره باید بین امپریالیست های ستمگر و متجاوز و خلق این کشور ها تمایز قائل شود و خود را از سقوط در ورطۀ ناسیونالیسم کورکورانه ای که امپریالیست های یک کشور و خلق آن کشور را که خود نیز قربانی ستم و استثمار آنانند، یکی می بینند، بر حذر دارد.
در بارۀ نیرو های محرکۀ و متحدین انقلاب،  مساله ای که برای طبقه کارگر و حزب ما مطرح است به قرار زیر است: انقلاب کار توده ها است، به انجام رساندن آن، تنها از عهدۀ بخش پیشاهنگ طبقۀ کارگر ( یعنی حزب ما ) ساخته نیست. برای نیل به پیروزی، انقلاب باید تودۀ وسیع را به شرکت در مبارزه جلب نماید. بنابراین، طبقۀ کارگر و حزب وی باید نه تنها دشمن را، بلکه همچنین نیرو های انقلابی و نیرو های محرکۀ انقلاب را در هر مرحله باز شناسند.  تمام متحدین ممکن را در هر انقلاب معین در نظر گیرد تا نیرو های انقلابی وسیعاً گرد هم آورند، متحدین را جلب کنند؛ هر کس را که می تواند متحد شود، متحد کنند؛ هر کس را که می توان جلب کرد، جلب کنند؛ هر کس را که نمی توان جلب کرد، در حد امکان خنثی کنند. اساس رسیدن به هدف است، یعنی حد اعلای انفراد دشمن مشخص بلاواسطه و تجمع نیرو های وسیع انقلابی برای سرنگونی دشمن.
در بارۀ سیاست اتحاد، اتحاد های پردوام برای تمام یک مرحلۀ ستراتژیکی انقلاب، اتحاد های موقتی برای دوره های معینی از یک مرحلۀ انقلابی، اتحاد هائی برای وحدت عمل و اتحاد هائی برای به منظور خنثی کردن، وجود دارند.
جبهۀ واحد ملی ضد امپریالیستی کشور ما شکلی از اتحاد نیرو های انقلابی و در عین حال شکلی از اتحاد پردوام بین اقشار مختلف مردم، احزاب دموکراتیک گوناگون، سازمان های خلق و شخصیت های دموکرات است که هدف آن تحقق بخشیدن به وحدت عمل  بر اساس برنامۀ سیاسی جبهه می باشد.
تجربۀ انقلاب ما نشان داد که یک جبهۀ وسیع متحد ملی امر مثبتی است، لیکن مهم آنست که جبهه دارای یک برنامۀ سیاسی روشن و معین باشد و برای پیاده کردن این برنامه موفق به اعمال وحدت عمل بین اعضای خود گردد، به اتحاد مستحکم کارگران و دهقانان متکی باشد و توسط حزب مارکسیست ــ لنینیست قاطعانه هدایت گردد. تنها در چنین شرایط است که پیروزی انقلاب میسر می گردد.
منظور حزب مارکسیست ــ لنینیست از شرکت در جبهه اساساً آنست که تمام نیرو های خلق را برای تحقق برنامۀ جبهه ( برنامه حداقل ) در هر مرحله از انقلاب متحد کند. با این حال، حزب ما باید همواره استقلال خود را حفظ کند. برنامۀ مختص خود را داشته باشد ( برنامۀ حداکثر ) تا این که رهبری انقلاب را بر اساس اتحاد کارگران و دهقانان در دست خود نگاه دارد. این حزب نمی تواند رهبری مورد بحث را با هیچ حزب دیگری، هر حزبی که میخواهد باشد، تقسیم کند و باید رهبری جبهۀ واحد ملی را از غلتیدن به دست بورژوازی ملی مطلقاً مصئون نگاه دارد و گرنه جبراً به زائدۀ بورژوازی تبدیل می گردد و انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی جبراً به شکست می انجامد.
در حال حاضر خطرناک ترین دشمنان خلق ویتنام امپریالیسم تجاوزکار امریکا و عمال وی می باشند. برای پیروزی بر این دشمنان، دفاع از شمال و ساختمان موفقیت آمیز سوسیالیسم در شمال،  آزاد کردن جنوب و تحقق بخشیدن به تجدید وحدت مسالمت آمیز میهن، خلق ویتنام باید سیاستی را مبتنی بر ایجاد وسیع ترین وحدت برای مبارزه علیه تجاوز آمریکا اجراء کند.  مردم شمال، در " جبهۀ میهن ویتنام " و مردم جنوب در " جبهۀ آزادیبخش ملی جنوب ویتنام " و در " اتحاد نیرو های ملی، دموکراتیک و صلح طلب ویتنام " متحد می گردند.  تمامی خلق کشور ما باید متحد گردد و برای نجات میهن به طور یکپارچه مبارزه کند.
امپریالیسم تجاوزکار امریکا همچنان دشمن مشترک خلق های هندوچین و خلق های سراسر جهان است. لذا خلق های ویتنام، لائوس و کامبوج باید برای مقابله با تجاوز آمریکا، کسب استقلال، حاکمیت، وحدت و تمامیت ارضی کشور های خود و دفاع از آنها، با یکدیگر متحد شوند. کنفرانس خلق های هندوچین را که چند سال قبل در پنوم پن تشکیل گردید، می توان به مثابۀ نطفۀ جبهۀ متحد خلق های هندوچین علیه امپریالیسم امریکا محسوب کرد.
خلق های جهان نیز باید برای مقابله با امپریالیسم متجاوز امریکا، دفاع از استقلال ملی و صلح، با یکدیگر متحد شوند. ما با خرسندی مشاهده می کنیم که جنبش جهانی توده ی وسیع پشتیبانی از مبارزۀ خلق ویتنام علیه امپریالیسم متجاوز امریکا،  شرایط مساعدی را برای ایجاد یک جبهۀ واحد خلق های جهان علیه امپریالیسم امریکا به وجود آورده است.
اینک ما اجمالاً تاکتیک حزب را مورد بررسی قرار می دهیم. هدف ستراتژی انقلابی سرنگون ساختن دشمن انقلاب در هر مرحلۀ انقلاب است، در حالی که هدف تاکتیک انقلابی تنها کسب پیروزی است  در یک مبارزۀ معین یا در یک جنبش معین،  تاکتیک بخش جدائی ناپذیر ستراتژی است و در پیروزی ستراتژی سهم دارد.
 تاکتیک بر حسب اوج و فروکش،  تعرض و دفاع انقلاب، تغییر می کند.
هدف تاکتیک، انتخاب شکل های مبارزاتی و سازمانی، شعار های ترویجی و تبلیغی مناسب به فراخور اوج و فروکش انقلاب،  می باشد تا توده های وسیع خلق به مؤثر ترین وجهی گرد هم آیند، تعلیم یابند و به جبهه انقلابی بپیوندند. هر تغییر موقعیت، غالباً لزوم تغییر شکل های مبارزاتی و سازمانی، شعار های ترویجی و تبلیغی برای پیش بردن به موقع جنبش توده ئی،  جمع آوری نیرو های جدید به سود انقلاب و یا حفظ نیرو های انقلابی به خاطر مبارزات جدید، را موجب می گردد. هنگامی که جنبش انقلابی در حال شکوفائی است،  باید بتوان شکل های گذرای مبارزاتی و سازمانی را برای رشد سریع جنبش با ریتم " یک روز معادل بیست سال " به کار گرفت. هنگامی که جنبش انقلابی در حال فروکش است؛ باید بتوان شکل های مبارزاتی و سازمانی، شعار های تبلیغی و شیوه های کار را برای حفظ نیروهایمان و حفظ تماس با توده ها تغییر دهیم.
قبل از تصرف قدرت باید، در عین این که کار غیر قانونی را همواره باید به عنوان کار اصلی در نظر گرفت، کار غیر قانونی را با کار قانونی یا نیمه قانونی ماهرانه هماهنگ نمود. در شرایط مطلوب باید سازمان های قانونی را برای تجمع توده ها و رهبری آنها در مبارزۀ مطالباتی برای منافع روزمره مورد استفاده قرار داد و درعین حال سازمان های غیر قانونی و حزبی و توده ئی را گسترش داد. در مشکل ترین شرایط باید باز هم از امکانات فعالیت قانونی و نیمه قانونی بهره جست و باید کار مخفی را در داخل سازمان های توده ئی دشمن انجام داد. زیرا همان طور که لنین می گوید: آنجائی که توده ها هستند، کمونیست ها نیز لزوماً باید در آنجا نفوذ کنند و برای امر انقلاب مبارزه کنند. مشکلات هر قدر هم که بزرگ باشد، باید همچنان توده ها را برای مبارزه اقتصادی و سیاسی بسیج نمود و در زمانی معین، وقتی که شرایط اجازه می دهد، مبارزۀ مسلحانه را آغاز نمود. شعار های صیح را به موقع باید مطرح کرد و آتش مبارزه را در نزد توده ها بدین ترتیب شعله ور ساخت. در مجموع فعالیت انقلابی، لازم است که حلقۀ اصلی کشف و محکم در دست گرفته شود تا جریان بقیۀ کار تسریع شود. احکام رهبری تاکتیکی عبارتند از جلوگیری از انحرافات راست و " چپ " حفظ رابطۀ نزدیک با توده ها، متشکل کردن و بالا بردن سطح آگاهی سیاسی آنها. مشکلات و موانع هر چه که باشد، باید بتوان مانور داد و راه را برای پیشبرد جنبش توده ها باز کرد.
این ها چند درسی بود که حزب ما از تجربۀ خود در به کاربرد تاکتیک انقلابی کسب کرده است.
در مرحلۀ تأسیس حزب و در هنگام جنبش انقلابی سال های۳۱‐ ۱۹۳۰ مسألۀ اصلی انقلاب ویتنام عبارت بود از متحد ساختن نیرو های کمونیستی داخل کشور، تأسيس یک حزب طراز نوین طبقۀ کارگر و تحقق بخشیدن به اتحاد کارگران و دهقانان.  به این جهت، پس از کنفرانس اتحاد ۳  فوریۀ ۱۹۳۰، حزب همچنان برنامۀ گسیل مبارزین را در میان توده ها، در کارخانجات و در مناطق روستائی، به منظور ایجاد سلول ها و سازمان های توده ئی مطرح می کرد. حزب روزنامۀ تین لین ( به پیش! ) را به منظور متحد ساختن حزب از نظر ایدئولوژیکی و سازمانی، درگیر ساختن توده های کارگری و دهقانی در مبارزه، تحقق بخشیدن به وحدت عمل توده ها، منتشر می نمود. در هنگام اوج گیری انقلابی شورا های نگه تین،  حزب مبارزۀ سیاسی را با مبارزۀ مسلحانه برای تصرف قدرت در بعضی مناطق هماهنگ کرد.
در دورۀ جبهۀ دموکراتیک (۳۹‐ ۱۹۳۶ )، حزب برای انجام فعالیت های تبلیغاتی، سازماندهی توده ها و هدایت آنها در مبارزه برای آزادی های دموکراتیک و زندگی بهتر، سعی می کرد از تمام امکانات قانونی و نیمه قانونی استفاده کند، ودر همان حال به توسعه و گسترش پایه های سازمان مخفی اش به منظور آمادگی در مقابله با هر پیشامد احتمالی ادامه داد. بلافاصله پس از شروع جنگ دوم جهانی، با تشدید سرکوب از طرف ارتجاعیون و استعمارگران فرانسوی، حزب  سریعاً به اختفا رفت.
در جریان جنگ جهانی دوم، خلق ما تحت یوغ ستم و استثمار سه جانبۀ بسیار وحشیانۀ فاشیست های ژاپنی، فاشیست های فرانسوی و فئودال های محلی بود. حزب ما خلق را در هماهنگ کردن مبارزۀ اقتصادی و مبارزۀ سیاسی با مبارزۀ مسلحانه رهبری نمود و در عین حال شعار های مبارزاتی را تغییر می داد. به عنوان مثال: حزب بر روی شعار " آزادی ملی " تأکید می کرد. موقتاً " شعار "ضبط زمین های مالکان ارضی و تقسیم آنها بین دهقانان فقیر " را پس کشید و شعار " ضبط زمین های امپریالیست ها و خائنان،  کاهش بهرۀ مالکانه و نرخ تنزیل و پیشروی به سوی شعار: زمین از آن کسانی که بر روی آن کار می کنند " را مطرح نمود. در زمینۀ سازمانی، حزب اجتماعات توده ئی برای نجات ملی را ایجاد کرد و بریگاد های ضربتی دفاع از خود و واحد های چریکی را بنیان گذاشت و در حالی که به نحو جدی قیام مسلحانه را به راه انداخت.
پس از کودتای فاشیست های ژاپنی در ۹ مارس ۱۹۴۵، حزب تغییرات ایجاد شده در صفوف دشمنان و در میان متحدین را تجزیه و تحلیل کرد. وظایف بلاواسطه و جهت گیری های نوین ستراتژیکی و تاکتیکی را سریعاً  معین نمود. در مورد رهبری تاکتیکی،  به ویژه وظیفۀ مبرمی را بر اساس شعار " حمله به انبار های برنج و مبارزه با قحطی " که دارای اهمیت درجۀ اول بود، معین کرد. (۱) به این ترتیب و با فراخواندن توده ها به مبارزه و بیرون کشیدن انبار های برنج از چنگ فاشیست ها به منظور رفع یک نیازمندی حیاتی میلیون ها انسان. یعنی پخش برنج و برانداختن قحطی، مبارزۀ انقلابی توده ها را شعله ور ساخت. ‌ به یاری این اکسیون،  نهضت مبارزه علیه فاشیست های ژاپنی و عروسک های دست نشانده شان با هدف تدارک قیام برای کسب قدرت، جهش وار به پیش رفت و سازمان های نجات ملی و واحد های مسلح و نیمه مسلح به سرعت روبه توسعه گذاردند. از اپریل ۱۹۴۵، در استان های متعددی " کمیته های آزادیبخش " که شکلی از اشکال سازمانی آستانۀ تصرف قدرت بودند و به هنگام تدارک فعالانۀ خلق برای قیام عمومی پدید آمده بودند، تشکیل گردیدند.
انقلاب اوت ۱۹۴۵ نشانۀ پیروزی حزب ما و جبهۀ ویت مین در هماهنگ کردن مبارزۀ سیاسی و مبارزۀ مسلحانه به منظور تصرف قدرت بود، موقعیت زمانی آن هنگام بسیار مناسب بود: ارتش شوروی، ارتش کوان دون، یعنی دستجات زبدۀ فاشیست های ژاپنی را از بین برده و آنها را وادار به تسلیم بلاشرط کرده بود. دستجات اشغالگر ژاپنی در هندوچین در این هنگام در آشفتگی کامل به سر می بردند، لذا مبارزۀ مسلحانۀ خلق از شرایط نوینی برای کسب موفقیت برخوردار بود. رهبری حزب ما در رأس آن صدر هوشی مین رهبری نبوغ آمیزی بود، زیرا که موقعیت بی اندازه مناسب و منحصر به فرد لحظه را به درستی دریافت و توده ها را به قیام برای تصرف قدرت فراخواند و پیش از آن که نیروهای متفقین برای خلع سلاح نیرو های ژاپنی وارد ویتنام شوند، جمهوری دموکراتیک ویتنام را اعلام کرد.
در جریان مقاومت در مقابل استعمارگران فرانسوی خلق ما به هماهنگ کردن مبارزۀ مسلحانه و مبارزۀ سیاسی ( در حالی که مبارزۀ مسلحانه عنصر اصلی را تشکیل می داد ) ادامه داد. در مناطقی  که موقتاً تحت اشغال دشمن بودند، مبارزۀ سیاسی در اشکالی نظیر اعتصاب مدارس، اعتصاب بازار ها، میتینگ ها و تظاهرات انجام می گرفت. در مناطق آزاد شده، این مبارزه در اشکال مختلفی نظیر: مبارزه علیه استعمارگران متجاوز فرانسوی،  علیه مالکیت ارضی برای انجام سیاست ارضی حزب و دولت صورت می گرفت. و از سال ۱۹۵۳ مبارزۀ نظامی علیه استعمارگران فرانسوی که به طرز بسیار شدیدی در میدان های جنگ جریان داشت، با بسیج توده های دهقانی در پشت جبهه،  حول محور مطالبات شان از مالکین ارضی ‐ کاهش شدید اجارۀ زمین، حرکت به سوی رفرم ارضی، و تحقق بخشیدن به شعار " زمین از آن کسانی که بر روی آن کار می کنند "، به نحو بسیار فشرده ای هماهنگ شده بود.
این بود تصویری کلی از تاکتیک حزب ما از تأسیس آن تا پیروزی دین بین فو، از آن هنگام، کاربرد تاکتیک انقلابی ما در دو منطقۀ کشور بسیار غنی تر گردیده است: در شمال، این تاکتیک در خدمت ستراتژی انقلاب سوسیالیستی است،  در جنوب در خدمت ستراتژی انقلاب ملی ــ دموکراتیک توده ئی است.  لیکن تاکتیک های انقلابی هر دو منطقه در خدمت تمام مبارزه علیه تجاوز آمریکا و نجات ملی است. شمال تماماً آزاد است. جنوب از مناطق  آزاد شده و مناطقی که موقتاً تحت اشغال دشمن است، تشکیل گردیده است. در شمال حکومت توده ئی تحت رهبری طبقۀ کارگر استقرار می یابد، در جنوب دو قدرت و به موازات یکدیگر مبارزۀ سختی را علیه یکدیگر دنبال می کنند، قدرت توده ئی که در مناطق آزاد شده در حال شکوفائی کامل است و قدرت امریکائی ها و عروسک های شان که در شرف تجزیه و اضمحلال قرار دارد، این تفاوت شرایط در دو منطقه، نه تنها تعیین کنندۀ دو تاکتیک متفاوت است، بلکه مهم تر از آن مشخص کنندۀ دو ستراتژی انقلابی متفاوت در دو منطقه است. بدون توجه به این امر، درک روح برنامۀ سیاسی جبهۀ ملی آزادیبخش جنوب ویتنام و حتی درک یک مسألۀ مشخص نظیر این که چرا جبهۀ ملی آزادیبخش در جنوب شعار " همه چیز برای جبهه،  همه چیز برای پیروزی! " را مطرح ساخته است. در حالی که ما در شمال شعار " همه چیز برای پیروزی بر متجاوزین آمریکائی!"  را مطرح کرده ایم، نیز غیر ممکن است.
این بود خطوطی چند،  در حد بسیار کلی، از هنری که حزب ما در رهبری مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر و خلق ویتنام به کار برده است.
ادامه دارد


(۱) ‐ مراجعه شود به دستور های صادره توسط دفتر دائمی کمیتۀ مرکزی حزب در ۱۲ مارس ۱۹۴۵، ژاپنی ها و فرانسوی ها بجان هم افتاده اند، ما چه باید بکنیم؟